مراد روح حیوانی است. (فرهنگ علوم عقلی ص 282). آنچه از روح حیوانی بدماغ رسد کیفیتی دیگر پذیرد و این روح مفیض حس وحرکت میشود و قوت نفسانی بدان قائم باشد، و مراد ازاین روح، نفس ناطقه است چنانکه در کتب الهی مراد ازروح، نفس است. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). روح نفسانی در دماغ باشد و از آنجای بواسطۀ اعصاب به اندامها درآید. و رجوع به روح (در اصطلاح طب قدیم) و حکمت اشراق ص 165 و 166 و 253 و 254 و 286 و 287 شود
مراد روح حیوانی است. (فرهنگ علوم عقلی ص 282). آنچه از روح حیوانی بدماغ رسد کیفیتی دیگر پذیرد و این روح مفیض حس وحرکت میشود و قوت نفسانی بدان قائم باشد، و مراد ازاین روح، نفس ناطقه است چنانکه در کتب الهی مراد ازروح، نفس است. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). روح نفسانی در دماغ باشد و از آنجای بواسطۀ اعصاب به اندامها درآید. و رجوع به روح (در اصطلاح طب قدیم) و حکمت اشراق ص 165 و 166 و 253 و 254 و 286 و 287 شود
جرجانی در تعریفات گوید: روح انسانی، جسمی لطیف و عالم و مدرک از انسان است و بر روح حیوانی راکب، و از ’امر’ نازل است. و خردها از ادراک کنه آن ناتوانند، و این روح گاهی مجرد و گاهی منطبق در بدن است -انتهی. امر لطیفی است که مستند عالمیت و مدرکیت انسان، و راکب و متعلق بروح حیوانی است و نازل از عالم امر است و حقیقت و کنه آن معلوم نیست، گاه از ترکیب ’روح انسانی’ نفس ناطقه را اراده کنند و گویند امری است نازل از عالم امر الهی و بلحاظ مدرکیت عقل مینامند. (از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی دکتر سجادی ص 146). رجوع به همین کتاب و حاشیۀ صفحۀ 146 و کلمه روح شود
جرجانی در تعریفات گوید: روح انسانی، جسمی لطیف و عالم و مدرک از انسان است و بر روح حیوانی راکب، و از ’امر’ نازل است. و خردها از ادراک کنه آن ناتوانند، و این روح گاهی مجرد و گاهی منطبق در بدن است -انتهی. امر لطیفی است که مستند عالمیت و مدرکیت انسان، و راکب و متعلق بروح حیوانی است و نازل از عالم امر است و حقیقت و کنه آن معلوم نیست، گاه از ترکیب ’روح انسانی’ نفس ناطقه را اراده کنند و گویند امری است نازل از عالم امر الهی و بلحاظ مدرکیت عقل مینامند. (از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی دکتر سجادی ص 146). رجوع به همین کتاب و حاشیۀ صفحۀ 146 و کلمه روح شود